ناامنی

ساخت وبلاگ
دیگر همه چیز عادی شده است ، رفت و امدها نشستن ها و برخواستها، حتا خیلی ها ماسک هم نمی زنند. همه ی ما شانه به شانه ی کرونا در کوچه بازار می گردیم، گاهی ویروس ارام به پشتت می زند و با لبخندی ملیح می گوید چطوری ؟، کجا بودی ؟دیدی بالاخره بازی را باختی از دست من قایم می شی ؟ و بعد صدای خنده اش که در نهایت به قهقهه ختم می شود در گوش تو می پیچد و دور می شود ، تو می مانی و عرق پیشانی ات و مردمانی که هم از جلو و هم از عقب، هم یسار و هم یمین مدام به تو نزدیک و نزدیکتر می شوند. هفته ی قبل حسن روحانی نشان داد که ارام ارام محدودیت ها را برمی دارد، و برای برخی ازمردمش یک میلیون تومان می دهد و منه مهاجر وارد دومین ماه بیکاری ام می شوم و به تصمیمات قبلی دولت فکر می کنم در حالی که مشغول حساب کتاب این موضوع هستم که از انباری منزل مان یک میلیون و اندی جنس و کالا به سرقت رفته است،انهم ظرف همین هفته ی گذشته ، به تصمیم ازاد کردن زندانی ها سارقین و مجرمان فکر می کنم ، به این می اندیشم که تصمیم های مقامات چه ناثیر مستقیمی بر ما دارد. انوقت ازاد سازی مشاغل می تواند چه تبعاتی داشته باشد. هزینه ی کشیدن حصار دور دیوار منزل می شود دو میلیون تومان دویست هزار تومن برای قفل و سی هزار تومان بابت سیمهای انتن تلویزیون که دیشب برده اند. به همه این چیزها می اندیشم و حس ازار دهنده ی ناامنی که در دلمان خانه کرده است. یادداشت های یک مهاجر افغان...
ما را در سایت یادداشت های یک مهاجر افغان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3vebbikasf بازدید : 105 تاريخ : سه شنبه 9 ارديبهشت 1399 ساعت: 14:50