من خیلی اهل اشک ریختن نیستم، هرگز به خاطر نمی آورم که برای چیزی یا کسی چشمانم خیس شده باشد ، آدم سنگدلی هم نیستم ، اما یک چیز هست که دلم را سست می کند.
شاید خیلی ها بدانند گلشهر مشهد کجای این کره خاکی ست ، حاشیه شهر، جزو همان جاهایی که همه می ترسند قدم به آن بگذارند که مبادا کسی چیزی بدانها آسیب برساند ، آنچه مرا سخت غمگین می کند آدم های ست که تا کمر ،سر در درون سطل زباله می کنند، خصوصا آنهایی که فقط و فقط یک پیراهن تن شان هست ، خصوصا زنان خصوصا کودکان در این زمهریر نامرد.
آنچه بیشتر رنج ات می دهد ناتوانی توست ، هیچ کار موثری نمی توانی بکنی .
بگذار نامش را بالایی ها بگذارند سیاه نمایی ، اما می توانم بگویم یک سال اخیر تعداد این آدمها ده ها برابر شده.
هیچ انسانی شایسته این نوع زندگی نیست هیچ انسانی.
اگر من حاکم بودم حتا یک شب هم سر بر بالین آسایش نمی گذاشتم از غم این آدمها.
یادداشت های یک مهاجر افغان...برچسب : نویسنده : 3vebbikasf بازدید : 118